متن بی نقطه را ادامه دهید
مردی صحرای گرمی را طی می کرد، در طول راه مگسی آمد و روی سر و کلۀ او عدا در آورد.سرو صدای مگس کم کم حوصلۀ مرد را سر آورد و او را حساس کرد.گرمی هوا هم که او را ملول می کرد ...
مردی صحرای گرمی را طی می کرد، در طول راه مگسی آمد و روی سر و کلۀ او عدا در آورد.سرو صدای مگس کم کم حوصلۀ مرد را سر آورد و او را حساس کرد.گرمی هوا هم که او را ملول می کرد ...
دارم اول حمـد دادار ودود
او کـه دارد در دل عالـم ورود
ورد ما حمد دعای احمدی
در سرم سودای حال سرمدی
ای که ما را واصل دل کرده ای
روح ما را در سلاسل کرده ای
عهـد اول هـم ره او آمـدم
در هـوای لا الا هـو آمــدم
کوی ما در وادی دار السلام
درس ما در مدرسی والا کلام
سرد و گرم دهر او را کی رسد
هر کسی آوای دلداری دهد
دارم اما صد گله دل دارما
ای همـاره محـرم اسـرار مـا
***
ای که دل ها در هراس آورده ای
سوی اهل دل همی رو کرده ای
هر که در آلودگی گردد مدام
کی درآرد روی در دار السلام
لاگ دل دار ای که دل را محرمی
در هوای او سر آور هم دمی
سعی والا دار در سلک مراد
واره دل ها را مـدام ای مرد راد
اسم احمد مطلع الهام دار
راه احمد راه و رسم گام دار
كه گرد كردگار گردم مردوار در عالم
كه كرد اساس مكارم ممهد و محكم
عماد عالم عادل سوار ساعد ملك
اساس طارم اسلام و سرور عالم
ملك علو و عطارد علوم و مهر عطا
سماك رمح و اسد حمله و هلال علم
سرو اهل محامد هلاك عمر عدو
سر ملوك و دلارام ملك و اصل حكم
كلام او همه سحر حلال در هر حال
مراد او همه اعطاء مال در هر دم
دم مكرم او همدم كلام و علوم
دل مطهر او مورد صلاح امم
هم او وهم دل او دار عدل را معمار
هم او همدم او درد ملك را مرهم
حاصل عمر مرا داس امل كرده درو
كه هوا و هوس اعمال مرا داده گرو
علی اسلام علی اسعد علی سعد علی علم علی اسد علی سد
عــــــــــــــلی داد علی راد علی مرد علی هر درد را هم دوا کرد
علـــــــی حاکم علی سرور علی دهر علی سرکرده و سالار و سرور
علـــــــی راه علی آگاه هر راه علی همراه هادی علی مــــــاه
علی روح علی کوه علی کام علی گرد علی گاه و علی گام
علی مولا علی والا عــــــلی سر علی عالی علی والــی علـــی در
علی در هر دو عالم کوه گوهر علی محرم علی مهر و علی دلاور
علی اعلم علی سالم علی رام علی گام علی کام علی ســــام
شاعر حاج اکبر میرزایی
در وادی سر در گمی ای درد گو را
عمری دل كم حوصله ام كرده مدارا
دارم هوس وصل هوای حرم اما
كو اهل دل و محرم اسرار دل آرا
سهمم همه دل سردی و آوارگی و درد
آرام رو در همرهی درد سوارا
كو سلسله داری كه دهد حكم وصالی
در ورطه ی آلام دهد وصل، دوا را
ای ورد سحرگاه دل، آلوده ی دردم
همدرد دلم گرد و روا دار دعا را
"سالار" سماع دگری دار كه عالم
آوای دگر سر دهد ای مرد، سما را
شعر از (مهدی علیزاده)
در هوای سحری او سر سودا دارد
محرم محرم دل در سر كوههای دگر
هم سرای دگر و سرو دل آرا دارد
عطر گلهای سما حامی او می گردد
هر كسی سرو سهی در سرگلها دارد
دل ما كرد دمادم هوس ملك دلا
سر ما هم هوس آهوی صحرا دارد
عطر گل كرد معطر همه عالم را
گل ما هم همه عطر سما را دارد
دهد او روی دل را در سلامی
که طعم کــــام ماهم دُرّ اعلا
همـــــاره ماهواره سوی والا
اگر او رو مرا هم درد مرهم
مُــــراد دل سراسر دارد عالـــم
سرای سعی درداروی مــــاهی
هوای مهر در هـر مهر و ماهی
گَرَم گرما دهی مهری که درمِی
دلم را وحی هادی گو مرا کِی